باسمه تعالی
درج شده در نشریه رویش
راستش را بخواهی می خواهم با هم نوعان خودم سخن بگویم . و شما ، بله شما : لطف کن و این مطلب را نخوان
سلامی به سردی زمستان ،سلام به شما دوست عزیز که از جنس من ای ، تو هم دانشجویی! در راه کسب علم و دانش.
دانشجو سلام حالت چطور است دوست من ، خوبی ، خوشی ، رو به رشدی ؟
جدا! رو به رشدی؟
خوشا به حالت که رشد می کنی در این دانشگاه ، خوشا به حالت که به بطالت نمی گذرد ایامت، خوشابه حالت که در پی یافتن هم کفو1 خود در سرای پردیس دانشگاه نمی چرخی ، تا سرت کیج رود از این همه خودنمایی ها،خوشا به حالت که کلاس های خشک استاد و بی روح دانشجو سرزمین علم، تو را سرد و بی روح نمی کند، خوش به حالت دوست من.
نمی دانم باید چه کنم تا آیندگان در باره ی من، آنگونه که من سخن می گویم درباره گذشتگان، سخن نگویند و به نیکی یاد کنند از من دانشجو!
تاریخ علم آموزی در فرهنگ و مذهب من گواهی از برتری علمی ما در سال های هایی نه چندان دور می دهد و پیر روسو می تواند شاهدی براین ادعا باشد، او می گفت : در قرن چهارم و پنجم که، حکومت اسلامی در جنوب اروپا- یعنی در اسپانیای امروز- تشکیل شده بود، تاجری می خواست پسر خودش را در دانشگاهی بگذارد تا تحصیل کند ; با استادی مشورت کرد. استاد گفت: اگر می خواهی پسر تو چهار عمل اصلی را خوب یاد بگیرد، همه ی این دانشگاه هایی که در فرانسه و در منطقه میانی اروپاست ، جوابش را می دهند; اما اگر می خواهی بالاتر از چهار عمل اصلی چیزی یاد بگیرد، باید به دانشگاه های اسلامی در آندلس بروی.
الان ،هم همان است !
اگر الان می خواهی بیشتر از چهار عمل اصلی را یاد بگیری باید به آندلس بروی ، با این تفاوت که علوم من وتو را به نام خود مصادره و رنگ و بوی دینی آن را پاک نمودند و چهار عمل اصلی خود را برای ما فرستاده اند تا من و تو نکند که از دنیا عقب بمانیم!
بله ما را از یک صادر کننده ی بزرگ علمی تبدیل نمودند به وارد کننده ای حقیر، که باید بدهیم حق مسلم خود را تا امکانات علمی از آنها طلب کنیم در این آب گل آلود جهان، و آنها چه خوب می دانند ماهی گیری در آب گلالود را.
و فریاد می زنند : ایرانی مگر چه می داند، او مگر می تواند، دگر باید از او قطع امید کرد. حرف را کوچک می کنند در نزد ما
و خود را غول هایی دست نیافتنی در عرصه علم و صنعت و هنر معرفی میکنند و این حرف ها را به زبان مادری من، به من و تو (یا بهتر است بگوییم با من و تو4 )القا میکنند .
ولی نباید از انصاف هم بگذزیم که آنها استادند، استادند در جنگ، از نوع نرم آن . نر م نرمک می آیند و می برند و جای خالی آن را هم پر می کنند، و من و تو نمی فهمیم.
و اگر بخواهم در انتها درسی از گذشتگان را برای تو دوست خوبم بیان کنم ، آن چیزی نیست جز تاریخ آندلس .
خلاصه ای از داستان آندلس را چندین بار خواندم و هر بار شباهت رفتار آنها را با زمان حال فهمیدم و همین سبب شد ،با تو دوست دانشجوی خود قرار بگذارم تا در شماره های بعد هم در خصوص آندلس این قطب علمی اسلامی جهان در اروپا سخن بگویم